اسپند؛ واحـد نشـریــه و وبـلاگ منـطقـه 3 | ||
دانلود فایل وُرد دانلود فایل عکس دانلود فایل پی دی اف دانلود فایل پی اس دی
حـِسـاب
ـ تو خیال میکنی نمیدونم با رامین، پسر کمال آقا نجار رفیق شدی و دیروز رفته بودی سرقرار؟!! گیس بریدهی فلان فلان شده ... ایستاده بود وسط خونه و داد میکشید که اِل میکنم و بِل میکنم، آقام که بیاد بهش میگم دیگه نذاره بری مدرسه. توی فلان فلان شدهی بیآبرو رو چه به نیمکت و تخته و دیپلم گرفتن! مادر ایستاده بود کنار در اتاق سارا، یه لیوان آب گرفته بود دستش و هی قربون صدقهی عماد میرفت. عماد لیوان آب رو پس میزد و میگفت:
[ دوشنبه 91/11/16 ] [ 11:49 صبح ] [ اسپند ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |